حسین اسکندری؛ منصوره اعلمی نیا
چکیده
نظریههای مطرح در حوزه روانشناسی هریک بنابر پیشفرضهای فلسفی خود، در تبیین رفتار و ماهیت روان انسان بر عوامل متفاوتی تاکید داشتهاند. در این میان برخی عمدتاً بر جهان عینی و بیرونی تمرکز و تاکید کرده و عوامل برون ذهنی را عوامل اساسی شکل دهنده رفتار انسان به شمار میآورند و برخی معتقدند انسان در جهان ذهنی و خصوصی تجربیات خویش زندگی ...
بیشتر
نظریههای مطرح در حوزه روانشناسی هریک بنابر پیشفرضهای فلسفی خود، در تبیین رفتار و ماهیت روان انسان بر عوامل متفاوتی تاکید داشتهاند. در این میان برخی عمدتاً بر جهان عینی و بیرونی تمرکز و تاکید کرده و عوامل برون ذهنی را عوامل اساسی شکل دهنده رفتار انسان به شمار میآورند و برخی معتقدند انسان در جهان ذهنی و خصوصی تجربیات خویش زندگی میکند که بیشترین تاثیر را بر او دارد. در کنار دو دسته عوامل ذهنی- شخصی و عوامل عینی- بیرونی، میتوان به عامل سومی اشاره داشت که در عین استقلال بر هر دو تاثیر گذار است؛ این عامل سوم که امری بینالاذهانی و اجتماعی محسوب میشود، زبان است که اهمیت ویژهای در هستی انسان و شکلگیری رفتار او دارد؛ از این رو، تحقیق حاضر درصدد آن است که به بررسی دیدگاه مولانا درباره نقش زبان در تعیین وضعیت روانی و رفتار انسان بپردازد. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی و توصیفی - تحلیلی از نوع تحلیل محتواست که به منظور توصیف عینی و کیفی محتوای مفاهیم به صورت نظامدار انجام شده است. در دیدگاه مولانا اساساً ذهن آدمی از زبان او جدا نیست؛ آگاهی انسان همواره ماهیتی کلامی دارد و فعالیتهای ذهنی همچون ادراک، اندیشه و شناخت در زبان رخ میدهند. زبان صورت و شکل معنا را مشخص میسازد و افراد تجربه خود از واقعیت را به گونهای خلاق، از طریق معانی موجود در زبان شکل میدهند. زبان همچنین خیال انسان را تحت سیطره خود قرار میدهد و بر بدن نیز تاثیر میگذارد؛ از این رو میتوان گفت که زبان تعیین کننده اصلی وضعیت روانی و رفتار آدمی به شمار میآید و روش بررسی مسائل انسانی، زبان کاوی است. مولانا اهمیت ویژهای برای زبان مجازی و از جمله استعاره و داستان در دستیابی به معنا قائل است. از نظر او محتوای ذهن و آگاهی انسان میتواند ساختی روایتی داشته باشد. دیدگاه مولانا به زبان و روایت، دیدگاهی واقع گرا است. هستی انسان ساختاری زبانی دارد و آدمی بر اساس شرایط زبانی اش عمل می کند. زبان، جهان سومی است که بین جهان ذهن و جهان عین قرار دارد و ارتباط آن دو را میسر و میان آنها واسطهگری میکند. از این رو میتوان گفت موضوع روانشناسی نه ذهن و فرایندهای ذهنی و نه رفتار، بلکه زبان است. چرا که آنچه ذهن نامیده میشود از زبان جدا نیست و فرایندهای ذهنی در واقع فعالیتهای زبانی هستند و عامل اساسی شکل دهنده رفتار، زبان میباشد. پس به منظور دستیابی به سوژه انسانی و شناخت آن، باید ابژه زبان مورد مطالعه قرار گیرد.